loading...
تفریحی اجتماعی
عماد بازدید : 17 پنجشنبه 30 آذر 1391 نظرات (0)

فردي كه مقیم لندن بود، تعریف میکرد که یک روز سوار تاکسی شدم در بين راه کرایه را پرداختم. راننده بقیه پولم را که برگرداند متوجه شدم 20 پنس اضافه تر داده است!چند دقیقه‌ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...

 

 گذشت و به مقصد رسیدیم .موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم. پرسیدم بابت چی؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم.وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم. انشاءالله فردا خدمت می رسیم!تعریف میکرد: تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم

عماد بازدید : 10 پنجشنبه 30 آذر 1391 نظرات (0)
مامور اداره مالیات (آی آر اس) تصمیم میگرد تا پدر بزرگ پیری را حسابرسی کند لذا او را با فرستادن احضاریه‌ای به اداره مالیات فرا می‌خواند. حسابرس اداره مالیات شگفت زده می شود وقتي كه متوجه ميشود پدربزرگ همراه وکیلش به اداره آمدند. پسمی گوید: خوب آقا؛ شما زندگی بسیار لوکس وفوق العاده ای دارید ولی شغل تمام وقتی هم ندارید، که می تواند گویای این باشد که شما از راه قمار این پولهارا بدست می آورید. مطمئن نیستم اداره مالیات این موضوع را قبول کند.

پدربزرگ پاسخ میدهد: من یک قمارباز ماهری هستم آیا حاضرید آنرا با یک نمایش کوچک ثابت کنم؟
حسابرس فکری میکندوپاسخ میدهد اشکال ندارد.
پدربزرگ میگوید، با شما هزار دلار شرط میبندم که چشم خودم را گاز بگیرم. حسابرس یک لحظه فکر میکند و می گوید. شرط. پدربزرگ چشم شیشه ای خود را در می آورد و آنرا گاز میگیرد. حسابرس چانه‌اش از شگفتی می افتد.
پدربزرگ می گوید، حالا با شما شرط دوهزار دلار میبندم که می توانم چشم دیگرم را هم گاز بگیرم. حالا که حسابرس میداند پدر بزرگ نمی تواند از هر دو چشم نابینا باشد فوری شرط را می پذیرد. پدربزرگ دندان‌های مصنوعی‌اش را درمیآورد و چشم بینای دیگرش را گاز میگیرد. حسابرس همانطور که در شگفتی بود بسیار ناراحت است که سه هزار دلار به این مرد باخته است و وکیل این آقا هم شاهد ماجرا است، حسابرس در این زمان بسیار ناراحت واعصابش خط خطی است.
پدربزرگ می گوید میخواهی بی حساب بشویم؟ سه هزار دلار باشما شرط میبندم که این سوی میز شما بایستم و از اینجا به آن سبد آشغال (البته گلاب به روتون) ادرار کنم بدون اینکه قطره‌ای به زمین بریزد. حسابرس که دوبار سوخته بود بسیار محتاط است و با دقت نگاه میکند و مطمئن میشود که امکان ندارد این پیرمرد بتواند چنین هنری را از خود نشان بدهد بنابراین می پذیرد. پدربزرگ در کنار میز تحریر می ایستد زیپ شلوار را باز میکند ولی باوجود اینکه با فشار لازم کار را انجام میدهد نمی تواند جریان را به سبد آشغال برساند بنابراین تمام میز حسابرس را حسابی آلوده و مرطوب میکند.
حسابرس نمی تواند از خوشحالی در پوست بگنجد، با خود میگوید یک زخم باخت را به یک پیروزی مبدل کردم.
ولی وکیل پدربزرگ را میبیند که سرش را میان دستهایش گرفته است، میپرسد شما حالتان خوب است؟ وکیل پاسخ میدهد «نه واقعا نه» امروز صبح هنگامیکه پدربزرگ به من گفت به منظور حسابرسی احضاریه دریافت داشته بامن ۲۵ هزار دلار شرط بست که به اینجا بیاید و به سرتاسر میز تحریر شما ادرار خواهد کرد و با اینکارش شما بسیار هم خوشحال خواهید بود.
  من فقط ميتوانم بگويم! با مردان وزنان پیر سربسر نگذارید.!!

عماد بازدید : 6 دوشنبه 20 آذر 1391 نظرات (1)

لهجه کلاغ ها در نقاط مختلف کره زمین:



اردبیل: گار گار
.
.
.
.
.
.
.
.
تهران: قار قار
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اصفهان: قارس قارس
.
.
.
.
.
.
.
.

شیراز: قارو قارو
.
.
.
.
.
.
.


.
یزد: قر قر
.
.
.
.
.
..
.
.
امارات: قارع قارع
.
.
.
.
.
.
.

اسپانیا: قارینول قارینول
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ایتالیا: قارییانو قارییانو
.
.
.
.
.
..
.
.
.
المان: قارش قارش
.
.
.
.

.
.
.
.
فرانسه: کامینتاله قار کامینتاله قار
.
.
.
.
.
.

.
.
چین: قارچ قیرچ قونچ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
روسیه: قاریوف قاریوف
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ابادان: چیه کا؟!! تا حالا عقاب ندیدی؟!! (تازه عینک Ray Ban هم داره!!)قلو

عماد بازدید : 29 چهارشنبه 15 آذر 1391 نظرات (0)

پسر در حال دویدن…

زااااارت (صدای زمین خوردن)

رفیق پسر: اوه اوه شاسکول چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو! (شپلخخخخخ “صدای پس گردنی”)

یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!!

یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ!

.

.

.

.

.

دختر در حال راه رفتن…

دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)

رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی؟ فدات شم! الهی بمیرم! چی شدی تو یهو؟ وااااااااااای…

یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخوای برسونمت دکتری جایی؟

یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتونو بدین به من!

من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین،با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین!!

عماد بازدید : 11 چهارشنبه 15 آذر 1391 نظرات (0)
در مداد ۵ خاصیت وجود دارد که اگر به دستشان بیاوری تمام عمرت به آرامش می رسی :

۱. می توانی کارهای بزرگ کنی ، اما نباید هرگز فراموش کنی دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند.

اسم این دست خداست ، او باید تو را همیشه در مسیر اراده اش حرکت دهد.

۲. گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی.

این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما اخر کار نوکش تیزتر می شود. پس بدان که باید رنجهایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی.

۳. مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم.

بدان که تصحیح یک کار خطا ، کار بدی نیست و در واقع برای اینکه خودت را در مسیر نگه داری مهم است.

۴. چوب یا شکل خارجی مداد خیلی مهم نیست. ذغالی که داخل چوب است اهمیت بیشتری دارد.

پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است؟

۵. و سرانجام :

مداد همیشه اثری از خود به جا می گذارد.

بدان هر کاری در زندگی می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری که می کنی ، هوشیار باشی و بدانی چه می کنی.

عماد بازدید : 29 چهارشنبه 15 آذر 1391 نظرات (0)

دختران کوچک عاشق عروسک بازی هستند و وقتی به سن ۱۱ یا ۱۲ سالگی میرسند علاقه شان را از دست میدهند. مردان هیچگاه از فکر اسباب بازی رها نمیشوند. با بالا رفتن سن آنها ………!

آینده:
یـک زن تــا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مرد تا زمانیکه ازدواج نـکرده هــرگز نگران آینده نخواهد بود.

دست خط:
مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش “خرچنگ قورباغه” استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به “ی” ها و ن” ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتهای آن میکشد.
اسامی مستعار:
اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را هرکول، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد.
حمام:
یک مرد حداکثر ۶ قلم جنس در حمام خود دارد. مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط ۴۳۷ قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند.
خوار و بار:
یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسد می خرد.
بیرون رفتن:
وقتی مردی می گوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی برای بیرون رفتن حاضر است. وقتی زنی می گوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی ۴ ساعت بعد آماده خواهد بود.
گربه:
زنان عاشق گربه هستند. مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میکنند.
آینه:
مردها خودبین و مغرور هستند، آنها خودشان را در آینه چک میکنند. زنان بامزه اند، آنها تصویر خود را در هر سطح صیقلی بازدید میکنند. آینه، قاشق، پنجره های فروشگاه، ته دیگ و ماهیتابه، حتی سر طاس آقای زلفیان.
تلفن:
مردان تلفن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای کوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند. یک زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت کنند.
آدرس یابی:
وقتی یک زن در حال رانندگی احساس میکند که راه را گم کرده، کنار یک فروشگاه توقف کرده و از کسی که وارد است آدرس صحیح را میپرسد. مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: “فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم،” و “میدونم که باید همین نزدیکی باشه”، اون مغازه طلا فروشی رو میشناسم.
پذیرش اشتباه:
زنان بعضی اوقات قبول میکنند که اشتباه کردند. آخرین مردی که اشتباهش را پذیرفته ۲۵ قرن پیش از دنیا رفته است.
فرزند:
یک زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دکتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیک و صمیمی، قرارهای رمانتیک، غذاهای مورد علاقه، اسرار آرزوها و رویاها. یک مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد کم سن و سال هم در خانه زندگی میکنند.
لباس شیک پوشیدن:
یک زن برای رفتن به خرید، آب دادن به گلهای باغچه، بیرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستی لباس شیک می پوشد. یک مرد فقط هنگام رفتن به عروسی و یا مراسم ترحیم لباس رسمی برتن میکند.
شستن لباسها:
زنان هر چند روز یک بار لباسهایشان را میشویند. مردها تک تک لباس های موجود در کمد، حتی روپوش و اونیفرم جراحی هشت سال پیش خود را می پوشند و هنگامیکه لباس تمیزی باقی نماند، یک لباس کثیف بر تن نموده و کوه ایجاد شده از لباسهای چرک خود را با آژانس به خشک شویی منتقل میکنند.
عروسی:
هنگام یاد کردن از عروسی ها، زنان در مورد “مراسم جشن” صحبت میکنند، اما مردان درباره “میهمانی های دوران مجردی” !
اسباب بازی:
دختران کوچک عاشق عروسک بازی هستند و وقتی به سن ۱۱ یا ۱۲ سالگی میرسند علاقه شان را از دست میدهند. مردان هیچگاه از فکر اسباب بازی رها نمیشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازی هایشان نیز گران قیمت تر و پیچیده تر میشوند. نمونه های از اسباب بازیهای مردان: تلویزیون های مینیاتوری و کوچک، تلفنهای اتومبیل، مخلوط کن و آب میوه گیری، اکولایزرهای گرافیکی، آدم آهنی های کنترلی، گیمهای ویدئویی، هر چیزی که روشن و خاموش شده، سر و صدا کند و حداقل برای کار کردن به شش باتری نیاز داشته باشد.
پرداخت صورتحساب میز:
وقتی صورتحساب را می آورند، با اینکه کلا ۱۵هزار تومان شده، بابک، سامان، آرش و مهرداد هر کدام ۱۰ هزار تومان روی میز میگذارند. وقتی دختران صورتحساب را دریافت میکنند، اول ماشین حسابهای خود را بیرون می آورند.

گل و گیاه:
یک زن از شوهرش میخواهد وقتی مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آب میدهد. زن پنج روز بعد به خانه ای پر از گلها و گیاهان پژمرده برمیگردد. کسی نمیداند چرا این اتفاق افتاده است.

عماد بازدید : 36 چهارشنبه 15 آذر 1391 نظرات (0)

پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
دختر: می‌خوای از پیشت برم؟
پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
پسر: نه! برای چی می‌پرسی؟
دختر: منو می‌بوسی؟
پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
دختر: منو می‌زنی؟
پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمی‌ام؟!
دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟!
پسر: بله.
دختر: عزیزم!

بعد از ازدواج
کاری نداره! از پایین به بالا بخون

عماد بازدید : 30 چهارشنبه 15 آذر 1391 نظرات (1)

تا حالا دقت کردین وقتی‌ توی یه جمعی‌ یکی‌ میگه “اون تلویزیون و کمش کن” ،یکی‌ دیگه از اونور میگه “اصلا خاموشش کن” .

***

تا حالا دقت کردین وقتی واسه دل خودت موهاتو درست میکنی چقدر خوشگل میشه ولی وقتی میخوای بری مهمونی یا عروسی بعد از ۳ ساعت کلنجار رفتن شبیه خربزه میشی؟

***

تا حالا دقت کردین یکى از سرگرمى هاى خاص مردم ایران اینه که :وقتى از مطب دکتر میان بیرون،حساب کنن ببین این دکتره روزى چقد درآمد داره ….

***

تا حالا دقت کردین که روزای هفته اینجوری میگذره :

شــــــــــــــــــــــنبـــــ ـــــــــــــــه

یــــــــکشــــــــنبـــــــــ ــــــــــه

دوشـــــــــــــنبــــــــــــ ـــــــه

سه شـــــــنبـــــــــــــــــه

چـــهـــار شنبـــــــــــــه

پنجشنبه جمعه!!!

***

تا حالا دقت کردین ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻭﻥ ۵ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻻﺭﻡ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﻪ!

***

تا حالادقت کردین وقتی داری درس میخونی و به یه صفحه عکس دار میرسی چه حالی میکنی که اون صفحه نصفست…!

***

تاحالا دقت کردین وقتی احساس میکنین گم شدین اول ضبط ماشین رو کم میکنین؟!

***

تا حالا دقت کردین تا آرایشگر روپوش و میندازه رومون دماغمون خارش میگیره؟!

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظر خود را در مورد مطالب عنوان کنید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 25
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 35
  • بازدید ماه : 29
  • بازدید سال : 130
  • بازدید کلی : 3,827