loading...
تفریحی اجتماعی
عماد بازدید : 10 پنجشنبه 30 آذر 1391 نظرات (0)
مامور اداره مالیات (آی آر اس) تصمیم میگرد تا پدر بزرگ پیری را حسابرسی کند لذا او را با فرستادن احضاریه‌ای به اداره مالیات فرا می‌خواند. حسابرس اداره مالیات شگفت زده می شود وقتي كه متوجه ميشود پدربزرگ همراه وکیلش به اداره آمدند. پسمی گوید: خوب آقا؛ شما زندگی بسیار لوکس وفوق العاده ای دارید ولی شغل تمام وقتی هم ندارید، که می تواند گویای این باشد که شما از راه قمار این پولهارا بدست می آورید. مطمئن نیستم اداره مالیات این موضوع را قبول کند.

پدربزرگ پاسخ میدهد: من یک قمارباز ماهری هستم آیا حاضرید آنرا با یک نمایش کوچک ثابت کنم؟
حسابرس فکری میکندوپاسخ میدهد اشکال ندارد.
پدربزرگ میگوید، با شما هزار دلار شرط میبندم که چشم خودم را گاز بگیرم. حسابرس یک لحظه فکر میکند و می گوید. شرط. پدربزرگ چشم شیشه ای خود را در می آورد و آنرا گاز میگیرد. حسابرس چانه‌اش از شگفتی می افتد.
پدربزرگ می گوید، حالا با شما شرط دوهزار دلار میبندم که می توانم چشم دیگرم را هم گاز بگیرم. حالا که حسابرس میداند پدر بزرگ نمی تواند از هر دو چشم نابینا باشد فوری شرط را می پذیرد. پدربزرگ دندان‌های مصنوعی‌اش را درمیآورد و چشم بینای دیگرش را گاز میگیرد. حسابرس همانطور که در شگفتی بود بسیار ناراحت است که سه هزار دلار به این مرد باخته است و وکیل این آقا هم شاهد ماجرا است، حسابرس در این زمان بسیار ناراحت واعصابش خط خطی است.
پدربزرگ می گوید میخواهی بی حساب بشویم؟ سه هزار دلار باشما شرط میبندم که این سوی میز شما بایستم و از اینجا به آن سبد آشغال (البته گلاب به روتون) ادرار کنم بدون اینکه قطره‌ای به زمین بریزد. حسابرس که دوبار سوخته بود بسیار محتاط است و با دقت نگاه میکند و مطمئن میشود که امکان ندارد این پیرمرد بتواند چنین هنری را از خود نشان بدهد بنابراین می پذیرد. پدربزرگ در کنار میز تحریر می ایستد زیپ شلوار را باز میکند ولی باوجود اینکه با فشار لازم کار را انجام میدهد نمی تواند جریان را به سبد آشغال برساند بنابراین تمام میز حسابرس را حسابی آلوده و مرطوب میکند.
حسابرس نمی تواند از خوشحالی در پوست بگنجد، با خود میگوید یک زخم باخت را به یک پیروزی مبدل کردم.
ولی وکیل پدربزرگ را میبیند که سرش را میان دستهایش گرفته است، میپرسد شما حالتان خوب است؟ وکیل پاسخ میدهد «نه واقعا نه» امروز صبح هنگامیکه پدربزرگ به من گفت به منظور حسابرسی احضاریه دریافت داشته بامن ۲۵ هزار دلار شرط بست که به اینجا بیاید و به سرتاسر میز تحریر شما ادرار خواهد کرد و با اینکارش شما بسیار هم خوشحال خواهید بود.
  من فقط ميتوانم بگويم! با مردان وزنان پیر سربسر نگذارید.!!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظر خود را در مورد مطالب عنوان کنید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 107
  • بازدید سال : 208
  • بازدید کلی : 3,905